جهنم شکلاتی
که می گن دنیای ماست . مگه نه ؟؟
![]() چه بد است کبوتر لانه را به عشق آزادی تحمل نماید ، چه بد است وقتی آزاد است با افکار رؤیایی اش در مورد لانه روز و شب سپری کند ، و چه بدتر است زمانی که به لانه جدید می رود آنجا آن رؤیایی نباشد که آروزیش را داشت ...
کبوتر قصه ما وقتی داخل لانه است به سایر افراد خانواده اش نیز فکر می کند که از او بسیار کوچکتر هستند و بسیار مانده تا به او برسند و تا آزادی فاصله ها دارند ... اوه چه سخت . اما کبوتر روزهای سخت آنها را قبلاً گذرانده است ولی خودمانیم سختی کوچکترها بیشتر است چون هرچه زمان می گذرد استبداد نوین می شود !!! یا شاید کبوتر از روی مهربانی اش این فکر را می کند . نمی دانم
اما می دانم کبوتر به لانه رؤیایی اش می رسد ... او مدام به آنجا فکر می کند ...
نظرات شما عزیزان: 11 / 6 / 1391برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : نسل 3
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |