جهنم شکلاتی
که می گن دنیای ماست . مگه نه ؟؟

سلام بچه ها ...

نمی دونم با وجود فیس هنوزم کسی این وبلاگا رو می خونه یا نه ولی من بعد از 9 ماه اومدم به وبلاگم سر زدم

تو این 9 ماه اتفاقات زیادی افتاده واسم... ههههه آخی ....

شما ها خوبین؟

خوش می گذره؟

 

 

 

15 / 4 / 1392برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : نسل 3

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

 

حرف که زیاد دارم اما

خدا دوستت دارم زیاد

تو مراقبم باش ، مراقب باش که با سرنوشتم بازی نشه

تو مراقب باش که گل کوچیکی که ساختی به خفت و نگرانی و پوچی نیفته

خدا مراقب باش که نیفته تو منجلابی که نتونه ازش رها بشه

خدا ببخشم که با تموم بدی ها و گناهام بازم میام پیشت و ازت تقاضا می کنم اما من غیر تو کسی رو ندارم که مطمئن باشم وقتی ازش چیزی می خوام ناز نمی کنه ، کلاس نمی ذاره ، رازمو فاش نمی کنه و خلاصه با تموم تلاش کمکم می کنه

خدا غیر تو کسی رو واسه کمک کردن به خودم نمی پسندم

پس تو به صدای دلم گوش کن ...

16 / 8 / 1391برچسب:, :: 1:3 :: نويسنده : نسل 3

دیروز تولد آبجی کوچیکم بود

آخی ...

تولدت مبارک خواهری . ایشاالله به تموم آرزوهات برسی گلم

16 / 8 / 1391برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : نسل 3

سلام ببخشید که تبریک عید غدیرم دیر شد

 

وقتی هیچ دوستی تنهایی ات را تاب نداشت ...

همیشه چاهی هست

برای درد و دلی شبانه در دل سنگ

 

عید مولا علی مبارک

16 / 8 / 1391برچسب:, :: 1:54 :: نويسنده : نسل 3

سلام . تولدت مبارک

امیدوارم خوشبخت بشی و به چیزی که دوست داری برسی

11 / 8 / 1391برچسب:, :: 12:15 :: نويسنده : نسل 3

کم باش ...

اصلا هم نگران گم شدنت نباش

اونی که اگه کم باشی گمت می کنه همونیه که اگه زیاد باشی حیفت می کنه

8 / 8 / 1391برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : نسل 3

هی گوش کن !!!!

پشت این پنجره یک نامعلوم نگران من و توست ....

 

 

مثلاً عید قربانه و عرفه و اینا

دوست داشتین عید همتون مبارک بشه . به ما چه

ما رو هم دعا کنید

5 / 8 / 1391برچسب:, :: 22:9 :: نويسنده : نسل 3

ما که می ترسیم از هجرت دوست

روزگاری که به هم نزدیکیم چه بهایی دارد ...

کاش می دانستیم حس دلتنگی هر روز غروب چه دلیلی دارد

 

5 / 8 / 1391برچسب:, :: 21:54 :: نويسنده : نسل 3

امشب دامن تو پر از هدیه های بزرگ و کوچک می شود

و من هم دلم که امشب پر از یاد توست را تقدیمت می کنم

تولدت مبارک خواهری ...

29 / 7 / 1391برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : نسل 3

هی رفیق ...

زخم هایت را پنهان کن مردم اینجا

زیادی با نمکند ....!

فکر می کردم زمان هایی که سرت خلوت است یاد ما می کنی ....

 

28 / 7 / 1391برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : نسل 3

من یک زره برای جهازش فروختم

او عزم جزم کرد بمیرد برای من ...

سالروز ازدواجتون مبارک برای ما دعا کنید

 

ببخشید که دیر اومدم اما هستم همین دور و برا ...

ما هم اوضاعی داریم به نوبه خودمونا ... خوش می گذره .

نه دروغ گفتم زیادم خوش نمی گذره یکم اوضاعو دوس ندارم ....

اما بازم خدا رو شکر خییلی خیلی شکرت خدام ....

26 / 7 / 1391برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : نسل 3

رهگذران می آیند و می روند

امان که امانی نمی دهند

 

نکنه این رهگذر خاکستری همونی باشه که .... ای بابا بیخیال

 

21 / 7 / 1391برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : نسل 3

کسی که انکار می کنه به نوعی تأیید می کنه ...

20 / 7 / 1391برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : نسل 3

کاش اتفاقات متفاوت با کمی آمادگی بیفتد ...

لطفا بی سوال الکی ! بی تعجب ! بی دلسوزی برای سیری طبیعی ! مرسی

19 / 7 / 1391برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : نسل 3

سلام بروبچ خودمون

بچه ها امشب خسته ام  . از صبح کلاس و اینا بودم . بعدش حموم و کارا و اینا و شام و خلاصه وقتی واسم نمونده و همچنین جونی ندارم ...

خلاصه امشب خسته ام . نمی دونم خوب خستگی مو رسوندم یا نه ؟ ؟ !!! نامردی رو دیدی ؟ 

نه ایشاالله که شما هیچوقت خستگی رو تجربه نکنید !

راستی رهگذر عزیز که برام پیام گذاشتی ، از شدت love پیامت خرکیف شدم اما قربونت خودتو که معرفی نکردی من از کجا بشناسمت ؟  درضمن فدات شم اگر بدونم وبلاگ من باعث آرامش توئه تو هر فرصتی آپ می کنم اما کاش بدونم تو کی هستی ....

این تصویر رهگذرم به عشق تو ...

 

 

راستی بچه ها دل یه نفری پیش من گیر کرده که من به اندازه اون دوستش ندارم و اون داره اذیت می شه و من بیشتر از اون !

کاش بره پیش کسی که دلش پیش اونه  ....

شب بخیر

17 / 7 / 1391برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : نسل 3

چقدر بده که بیای یه پستی رو به عنوان حرف دلت بذاری و بعد حس کنی

نکنه نا محرم بخوندش .... ؟ ها

پس باشه هروقت محرمشو دیدم بهش بگم نه؟

امروز روز خیلی خوبی بود . صبح که صبحونه با یه سری بروبچ جدید دور هم بودیم و عصرم

نهار رفتم پیش دوستم

باهم نهار درست کردیم و زدیم بالا . مثل مونگولا کلی عکسم همراش گرفتیم فاز داد ....

بعدش کلی حرف زدیم و با لپ تاپ ور رفتیم . شبم رفتیم بیرون قدم زدیم و بستنی

خلاصه جاهمتون خالی

شیر موز بستنی خوردیم ! برای بار 100م !

اما خوش گذشت کلی حرف زدیم . فکم خسته شد جون تو

 

14 / 7 / 1391برچسب:, :: 23:18 :: نويسنده : نسل 3

خیلی وقت است که می خواهم یک چیزی را مال خود کنم

به هر قیمتی ...

13 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : نسل 3

شاید زمان های کمی کنارت بودم

اما زمان های زیادی را به یادتم

شاید همیشه ...

13 / 7 / 1391برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : نسل 3

امروز استاد فارسی برای سومین روز متوالی در 1 هفته مخ ما رو 1 ساعت خورد اما خب نتیجه ش شد این شعر از سلمان هراتی که خوشم اومد

تقدیم به شما

دلم گرفته از این روز ها دلم تنگ است

میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است

مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست

هزار عرصه برای پریدنم تنگ است

چگونه سر کند اینجا ترانه خود را

دلی که با تپش عشق او هماهنگ است

5 / 7 / 1391برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : نسل 3

هیچ می دانی چرا چون موج

در گریز از خویشتن پیوسته می کاهم؟

زان که بر این پرده تاریک

این خاموشی نزدیک

آنچه می بینم نمی خواهم

و آنچه می خواهم نمی بینم

 

اینه وصف حالم ! چه مسخره

ندا تولدت مبارک

5 مهر ... همیشه تو این روز از روز تولد خودم خوشحالتر بودم

چه احمق... چه احمقانه که کسی عزیزتر از خودت باشه کسی غیر از خونوادت !

نمی دونم اما بازم به رسم رفاقت تولد مبارک دختر

5 / 7 / 1391برچسب:, :: 2:0 :: نويسنده : نسل 3

 

همیشه لبخندهایی هست که نمی توان روی آن هیچ بهایی گذاشت

مثل لبخند یک دوست که از صمیم قلب روی لبانش می نشیند ...

!!!

29 / 6 / 1391برچسب:, :: 22:6 :: نويسنده : نسل 3

 

دختر خاطرات شادی و خوشی گذشته ، لحظات شاد حال و امید آینده است

تقدیم به تمام دختران امروز ...

روزتون مبارک

من از تو گلبنی بهتر ندیدم

زتو باغ گلی خوشتر ندیدم

میان این همه گلهای عالم

گلی خوشبو تر از دختر ندیدم

 

28 / 6 / 1391برچسب:, :: 14:23 :: نويسنده : نسل 3

سلام دوستان خوبید ؟ 

دانشگاها شروع شدو ما اومدیم یونی . شرمنده که وقت نمی کنم به مرتبی گذشته مطلب بذارم و بهتون سر بزنم اما به یادتون هستم .

روز دختر و به همه دختر خانوما ی گل و گلاب خوشگل تبریک می گم

راستی به پدر عزیزم هم تولدشو تبریک می گم

حال کردی با 1 پست می خوام کار 100 تا پستو بکنم ؟

27 / 6 / 1391برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : نسل 3

سلام به همه دوستای خودم

بچه ها نمی تونم واسه هیشکی نظر بذارم . نمی دونم چرا اما همه واسه من نظر می ذارن !!

چه اوضاعیه ها . هم بلاگفایی ها هم لوکس بلاگیا واسه هیچ کدوم نمی تونم نظر بذارم اگه این آپمو دیدید کمکم کنید که با دوستام حرف بزنم

مشتبی وبلاگ جدیدت جالبه دوست دارم قلم خودتو بخونم

دختری از جنس حوا وبتو خیلی دوست دارم

لطفا نظراتمو از همین جا بخونید

هه هه

24 / 6 / 1391برچسب:, :: 3:20 :: نويسنده : نسل 3

 

پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
 
 
امشب دلم هوای سرزمینای عشقو کرده ، طلاییه ، شلمچه ، هویزه ، فکه و یاد آوینی ، آااااااخخخخخ یادش بخیر
بچه ها امشب حالم غریبه یکم گریه کنه دلم؟؟!!!!
الان چند ساله که نباریدم ....
23 / 6 / 1391برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : نسل 3

کاش زندگی مثل یارکشی ساده دوران بچگی بود : من من ، تو تو ، کشیدم ، کی را ...؟

و این می شد سرآغاز یک زندگی !

 

19 / 6 / 1391برچسب:, :: 22:1 :: نويسنده : نسل 3

امروز داشتم با دادشم فوتبالیستا می دیدم . تا آخر فیلم اون هی جیغ و دست و اینا اما من همش تو این فکر بودم که واقعاً چجوری توپ 10 دقیقه رو هوا می مونه یا مثلاً دهن واکی بایاشی 10 دقیقه باز می مونه ...؟

یا جالب تر اینکه بابای تارا که همیشه چشماش بسته است چجوری زندگی می کنه ؟ یا اینکه دقت کردی دروازه بان هر تیمی که توپو می گیره و نمی ذاره گل بشه خودش به همراه توپ در آغوشش تا 3 ساعت رو هوا می مونن ...!

خب ما رو احمق فرض کردن ؟

بعد جالبه که ما تو بچگی چقد عاشق فوتبالیستا بودیم و از خواب عصر تابستونمون می زدیم که بیام فوتبالیستا ببینیم . !

اما فکر نکن الان خیلی اوضاع عوض شده ها . نه . بذار راحت باهات حرف بزنم احمقیت هامونم باهامون بزرگ شده . مثلاً داشتم دیشب با خواهرم 1 فیلم سینمایی مثلاً عاشقانه می دیدیم اما من که تمام مدت می خندیدم !

واقعا ً ما رو احمق فرض کرده بودنا . مثلاً تو چشمای دختره نگاه میکنه ( پسره ) بهش می گه بذار با احساساتت بازی کنم ...! خب تو بودی نمی زدی تو گوشش؟ ( منم بی اعصاب) یا اینکه دختره سوار اتوبوس در حال حرکت می تونه بشه اما واسه پیاده شدن از پرشیا 3 روز طولش می ده

یا اینکه مثلاً 2 نفر که دارن دنبال هم می کنن خیلی اتفاقی تو یه خیابون شلوغ و در اندشت با هم فیس تو فیس می شن . یا اینکه اتفاقی کیف دختره جایی جا می مونه که ...

ای بابا فیلمای ماست دیگه . اینقدر ایده آل و رویایی که ما فکر می کنیم واقعیت همینه

فیلم های ما جلوه آرزوهای ما شدند ، آرزوهایی که دست یافتن به آنها به سادگی نشستن و تخمه خوردن نیست .

ایشاالله همتون به آروزهاتون با تلاش هاتون برسید

19 / 6 / 1391برچسب:, :: 21:53 :: نويسنده : نسل 3

سلام استاد ...

تولدت مبارک

ببخش که دیر شد ...

البته خودت همیشه می گی این تولد شناسنامه اییمه و واقعی نیست و اینا ...!

یکی نیست بگه خب حالا اون می گه تو چرا جنبه نداری ؟!

 

16 / 6 / 1391برچسب:, :: 6:18 :: نويسنده : نسل 3

این روز ها همه در حال قدم زدن هستند

به همراه وجدانشان در کوچه های امروز !

16 / 6 / 1391برچسب:, :: 6:10 :: نويسنده : نسل 3

چه جالب است که عده ای فکر می کنند

همیشه سکوت تو از رضایت است ...

14 / 6 / 1391برچسب:, :: 6:1 :: نويسنده : نسل 3

دقت کردی وقتی می دونی قراره چند روز دیگه یه اتفاق متفاوت تو زندگیت بیفته تا اون روز چقدر حال و هوات عجیبه . من که اینجوریم . این اتفاق متفاوت می تونه خیلی هم متفاوت یا بزرگ نباشه ا اما خب با اتفاقاتی که حداقل تو 1 ماه اخیر برات افتاده متفاوته . من اینجوریم

الانم تقریباً حالم همینه . گاهی شاد به دلیل اتفاقات خوبی که در آینده می افتد ، گاهی غمگین به دلیل اینکه شرایط کنونی را نمی پذیرم . گاهی سرزنش کننده که چرا از حالت لذت نمی بری و مدام در فکر آینده ای ؟ گاهی دلگیر که چرا تنها ... ، گاهی امیدوار که من آینده خوبی را برای خود خواهم ساخت ، گاهی مفتخر به داشته هایم که می توانم با آنها آینده مورد علاقه ام را بسازم ، گاهی منتظر و امیدوار ، گاهی ...

نمی دانم . اما به هر حال الان حالم عجیب است . البته این خاصیت پاییزه. هم خوبم و منتظر 2 هفته دیگر و هم کمی دلم گرفته ...

آخه اینم شد وضع ؛ تو بگو ...!

 

 

عکسمم نمی تونم بذارم !!!

13 / 6 / 1391برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : نسل 3

 

     
چه بد است کبوتر لانه را به عشق آزادی تحمل نماید ، چه بد است وقتی آزاد است با افکار رؤیایی اش در مورد لانه روز و شب سپری کند ، و چه بدتر است زمانی که به لانه جدید می رود آنجا آن رؤیایی نباشد که آروزیش را داشت ...
               کبوتر قصه ما وقتی داخل لانه است به سایر افراد خانواده اش نیز فکر می کند که از او بسیار کوچکتر هستند و بسیار مانده تا به او برسند و تا آزادی فاصله ها دارند ... اوه چه سخت . اما کبوتر روزهای سخت آنها را قبلاً گذرانده است ولی خودمانیم سختی کوچکترها بیشتر است چون هرچه زمان می گذرد استبداد نوین می شود !!! یا شاید کبوتر از روی مهربانی اش این فکر را می کند . نمی دانم

            اما می دانم کبوتر به لانه رؤیایی اش می رسد ... او مدام به آنجا فکر می کند ...

 

11 / 6 / 1391برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : نسل 3

 

سلام. دیشب baby پسر داییمو دیدم . واقعاً مث 1 سوسک کوچولو بود که تو 1 روسری سفید پیچیده شده بود . ! ( ابراز احساساتو حال کردی ؟)
البته من معذرت می خوام از همه اونایی که با گفتن عبارت سوسک بهشون برخورد اما ما اینیم دیگه . بچه خواهرمم که باشه شاید بهش گفتم سوسک !
اما من بچه ها رو دوست دارم . کاش ما هم بچه می مونیدم . چه خبره تو این بزرگی و بزرگا؟ 
دیروز یکی از دوستام اومد شهر ما و من واسه اولین بار بعد از سفرم از خونه رفتم بیرون . یعنی قبلشم می رفتما اما نه بیرون رفتنی که بهم خوش بگذره . واسه کارای ضروری می رفتم . دیروز رفتم بیرون و با دوستم نیم ساعتی قدم زدیم . آخه اون می خواست برگرده شهرش و ما خیلی وقت نداشتیم .
برام از شهرش و حال و روزش بعد از سفر گفت . راستی من و این دوستم تو این سفرمشهد با هم بودیم . منم براش از خودم و حال و روزم تو این چند روزی که برگشتم گفتم . خلاصه حال و هوام تجدید شد !! خودمم نمی دونم اینی که گفتم یعنی چی اما مطمئنم تو فهمیدی . همین کافیه

گاهی اوقات " بگو چه مرگته " از یک دوست بیشتر بهت فاز می ده تا حرفای کلیشه ای " عزیزم چی تو رو ناراحت کرده ؟"

8 / 6 / 1391برچسب:, :: 15:49 :: نويسنده : نسل 3

 

دیروز یه کوچولوی دیگه به خانواده مادری من اضافه شد . اسمش سید محمد مسیحه . البته من مسخره ش کردم می گم سید مراد محمد مسیح نعمت ! آخه تا قبل به دنیا اومدنش همش بهش می گفتیم مراد ! مث غضنفر و اصغر و ... ( البته ما مخلص دوستانی که این اسامی رو دارن هم هستیم از دم ) بعد هفته آخر پسر داییم ( بابای بچه ) برگشت گفت اسمش محمد مسیحه . بعد از اونجایی که می گن پسر نعمته و دختر رحمت ما هم بهش می گیم سید مراد محمد مسیح نعمت !
حال می کنن دیگه . تا 1ماه خونشون بروبیاس و شادن و بچه بازی و ... . البته مامان وباباهه اذیت می شنا خودمونیم .
من هنوز baby رو ندیدم اما می گن خوشگله . آخه کی گفته بچه 2 روزه خوشگله ؟؟؟ شبیه سوسکه . نه؟ قبول نداری بگو ندارم
خلاصه ایشالله که قدمش واسه خانواده ش خیر و پر برکت باشه .
 

6 / 6 / 1391برچسب:, :: 16:55 :: نويسنده : نسل 3

 

سلام . این مطلبو از وبلاگ آقای محمد رضا شهبازی وبلاگ نویس محترمی که مطالب سیاسی و اجتماعی روزو در قالب طنز می نویسند گذاشتم . از همتون می خوام که برید و وبلاگ ایشونو بازدید کنید .
 
متن زیر می تواند راهنمای دختران و بانوانی باشد که دوست دارند از فرق سر تا نوک پا امروزی شوند. اکثر این اصول به صورت تصویری در شبکه های ماهواره ای آموزش داده می شود اما از آنجا که با آمدن این آنتن های دیجیتال کمی کار و کاسبی این شبکه ها کساد شده است بد ندیدیم که این اصول را به صورت دسته بندی شده تقدیم کنیم. بدیهی است هیچ چیز جای آموزش حضوری را نمی گیرد؛ بنابراین کسانی که دسترسی دارند شخصا از خانم پونه قدوسی نکات اصلی (بلکه نکته اصلی!) پیشرفت در این مسیر را بپرسند!

مدرک بگیرید

یکی از الزامات پیشرفت در مسیر امروزی شدن مدرک گرفتن به هر روشی و در هر رشته ای است. مهم نیست که در کدام دانشگاه درس می خوانید. همین که کلاسور را یه وری دستتان گرفتید و صبح به صبح زدید بیرون یعنی اولین گام های امروزی شدن را برداشته اید. به رشته دانشگاهی هم فکر نکنید. کاردان فنی تعمیر ماشین های حفاری، مترجمی زبان مالایی به سانسکریت، کارشناسی پرورش گراز وحشی خال‌دار آفریقایی و... همه گزینه های مناسبی هستند که شما می توانید با اتکا به آنها این گام اول را بردارید. هر وقت کم آوردید به دختر وسطی منیژه خانم، همسایه روبرویی خاله سوسن فکر کنید که ایکبیری به صورت مجازی داره آبیاری گیاهان دریایی می خونه اما به اندازه یه هیئت علمی افاده داره! آهان انگیزه گرفتید؟ پس به تحصیلتون ادامه بدید!



ادامه مطلب ...
5 / 6 / 1391برچسب:, :: 13:57 :: نويسنده : نسل 3

 

می بینم که بازم بحث قدیمی رفتار بسیجی وار و در مقابل رفتار خلاف شأن یک مسئول مطرح می شه . دم بسیجی ها گرم و البته دم مسئولینی که کلاً اعصاب ندارن ...!

این خبر از سایت بصیر نیوز نقل می شه البته فقط چند خطش : 

 

آقای “ر” که قصد داشته برای اقامه نماز وارد مصلی بیت المقدس اراک شود، هنگام ورود به حیاط مصلی، به دلیل همراه نداشتن کارت وی‍ژه تردد با خودروی شخصی، مدتی در جلوی درب ورودی معطل شده تا خادمین بسیجی مصلی مراتب را با مسئولین مافوق خود هماهنگ نمایند که در این لحظه وی به دلایل نامعلومی، به شدت عصبانی شده و شخصا اقدام به درگیری و ضرب و شتم یکی از خادمین بسیجی و افتخاری مصلی کرده است

 

 

 

 

با این حال بسیجی یادشده در اقدامی بسیجی وار خویشتن داری کرده و مانع پاسخ سایرین به این نماینده می شود. در نهایت نماینده مذکور نیز با خودروی خود و با زیرپا گذاشتن مقررات، وارد مصلای اراک می شود.

کمیل جمشیدی

بر اساس اظهارات یکی از شاهدان این ماجرا نماینده مذکور پس از درگیری با بسیجیان با لحنی تند اظهار می دارد: “شما … کرده اید… همه باید برای من خبردار بایستید… من وقتی به بیت …. هم می روم جلویم را نمی گیرند…”
5 / 6 / 1391برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : نسل 3

 

نمی دونم خدایی تو این ازدواج چه سریه که ملت حاضرن به خاطرش همدیگه رو بکشن ؟ حاضرن با هم  گ ل آ و ی ز  بشن . حاضرن دل ها رو بشکنن . . .
قبول داری شکستن دل خیلی گناهه ؟ دل هر کس خونه خداشه ... حالا هر خدایی اما با دل می ره پیشش . اصلاً خود خدا گفته دلت را خانه ما کن ...
دلت را خانه ما کن ...
دلت را خانه ما کن ...
مصفا کردنش با من ...
بعد یهو تو از گرد راه برسی و این دلو بشکنی ؟ این گناهه . شاید ما نمی دونیم خدا چقدر کار کرد تا دل هر کسی رو واسه خودش برداشت اونوقت من و تو ...
بی خیال ...
11 / 6 / 1391برچسب:, :: 6:44 :: نويسنده : نسل 3

«پزشک» سزاوار تکریم و قدر است که بسی گرانقدر است

با افتخار ، ارزش علمی و انسانی اش را پاس می داریم

 

سلام . روز پزشکو به همه پزشکای مهربون و زحمتکش ایرانی تبریک می گم . اصلاً نه فقط ایرانی به همه اونایی که

به قسم نامه شون پایبند می مونن ، به همه اونایی که با وجدانی مثل وجدان ابن سینا افتخار پارسیان کار می

کنند و به همه دانشجویانی که به امید رسیدن به همچین روزی تلاش می کنند تبریک می گم . ایشاالله همگی

موفق باشید  . // تا همتت ای پزشک باقی است دستان تو نعمت الهی است //

[تصویر: Doctors-Day-300x300.jpg]

 

یه تبریک خیلی خیلی ویژه واسه همه دوستای پزشکی خودم . ایشاالله تو آسمون پزشکی ایران بدرخشید

1 / 6 / 1391برچسب:, :: 14:9 :: نويسنده : نسل 3

 

 

بچه ها می گن تو ایران جنگ شده !!
آره تو هم شنیدی می گن جنگ شده ، نه بابا جنگ سوریه و لبنان و گروهک پژاک و اینا رو نمی گن که . اینجوری که من شنیدم می گن تو دل خونه های خودمون جنگ شده !!!
خب الان چند تا سوال دارم من  : اینی که می گن می گن درسته ؟ اگه درسته دقیقا خاکریزا و جبهه هاش کجاست ؟ نکنه باز جنوب و جبهه و این بساطاست ؟ دیگه حوصله کشت و کشتار نداریما ... بعد حالا اگر اثبات شد درسته کیا می رن جنگ ؟
بیاید بریم دنبال جواب سوالامون
فقط اگر کسی سوال دیگه ای هم داشت برام بذاره منم همه رو میذارم رو صفحه که 3 ، 4 روزی همه بریم دنبالش ببینیم چی دارن می گن بابا . ok ؟
منتظرم ...
31 / 5 / 1386برچسب:, :: 7:4 :: نويسنده : نسل 3

 

گاهی اوقات خدا آنقدر صدایت را دوست دارد 

که سکوت می کند

تا تو بار ها بگویی خدای من ...

( ناز نفست بنده ، فقط بگو "خدا" ...)

31 / 5 / 1391برچسب:, :: 6:35 :: نويسنده : نسل 3

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

درباره وبلاگ

بی شعار ، بی طرف ، با ظاهر دانشجو هراز گاهی میام و می نویسم شمام نظر بدید تا بدونم دارم چی کار می کنم یا علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عمو تو هم کمکم کن . باشه ... منتظرتم آ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همینجوری یک دانشجو و آدرس znatrh_5.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت: